مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

سبحان الذى جعل الملوك عبيدا بمعصيتهم و العبيد ملوكابطاعتهم ؛پاك و منزه است خداوندى كه پادشاهان را به خاطر معصيت و گناه ، بنده كرد و بنده ها را به خاطر اطاعت ، پادشاه نمود.)حضرت يوسف عليه السلام كه اين صدا را از اين پيرزن نابينا شنيد، فرمود: تو كيستى ؟ او جواب داد:من همان كسى هستم كه لحظه اى تو را از ياد نبردم و همواره تو را خدمت مى كردم ، اينك به كيفر هواپرستى خود رسيده ام به طورى كه گدايى مى كنم . نخستين زن مصر در شكوه و جلال بودم ، اينك به صورت خوارترين زنان مصر در آمده ام .سوز دل زليخا، يوسف عليه السلام را به گريه در آورد، در حال گريه پرسيد: آيا هنوز چيزى از محبت من در قلبت هست ؟
زليخا گفت :آرى ، به خداى ابراهيم سوگند، يك نگاه كردن به صورتت از براى من بهتر از تمام دنيا است كه پر از طلا و نقره باشد.يوسف از كنار او رد شد. بعد براى او پيام فرستاد كه ناراحت نباش ، اگر شوهر دارى ، تو را از مال دنيا بى نياز مى كنم ، و اگر ندارى تو را همسر خود قرار مى دهم .زليخا وقتى اين پيام را شنيد گفت : پادشاه مرا مسخره مى كند، آن وقت كه جوان بودم و زيبايى داشتم به من اعتنا نكرد، اينك كه پير و نابيناى درمانده شده ام با من ازدواج مى كند؟!!ولى حضرت يوسف عليه السلام به عهد خود وفا كرد. دستور تشكيل ازدواج و عروسى داد. در شب عروسى ، دو ركعت نماز خواند و خدا را به اسم اعظمش ياد كرد. جوانى و زيبايى و بينايى زليخا را به او باز گرداند. شب زفاف ، يوسف زليخا را دوشيزه يافت . خداوند دو پسر به نامهاى (افرائيم ) و (منشاء) از زليخا به او داد. با هم مدتى (به قول بعضى سى و هفت سال ) زندگى كردند تا مرگ بين آنان جدايى افكند.(4)آرى ، چوب خدا، دوا هم دارد. نبايد گفت : ما كه غرق شده ايم ، چه يك نى چه صد نى !

سايه حق بر سر بنده بود

 

عاقبت جوينده يابنده بود

 

گرنشينى بر سر كوى كسى

 

عاقبت بينى تو هم روى كسى

 

گر زچاهى بركنى چندى تو خاك

 

عاقبت اندر رسى بر آب پاك

از امام صادق عليه السلام نقل شده ؛ يوسف عليه السلام به زليخا گفت : چرا در گذشته با من آنگونه رفتار كردى ؟ (و مى خواستى اسير دام عشق تو شوم ) زليخا گفت : (چهره زيباى تو مرا به اين كار وا داشت .)
يوسف عليه السلام فرمود: (پس اگر تو پيامبر آخر الزمانبه نام محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم را مى ديدى ؟ كه در جمال و كمال از من زيباتر و سخاوتش از من بيشتر است چه مى كردى ؟زليخا گفت : (راست گفتى )
يوسف گفت : از كجا دانستى كه من راست گفتم ؟زليخا گفت : (هنگامى كه نام محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم را ذكر كردى ، محبت او در دلم جاى گرفت .)در اين هنگام خداوند به يوسف عليه السلام وحى كرد؛ (زليخا راست مى گويد، من به همين خاطر كه او محمد صلى اللّه عليه و آله و سلم را دوست دارد، او را دوست دارم ) آنگاه خداوند به يوسف عليه السلام امر كرد كه با زليخا ازدواج كن .(5)

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:مكافات عمل , و لطف يوسف عليه السلام , ] [ 9:0 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب