عثمان بن مظعون هنگاميكه پسرش مرد به فناى دنيا و زود گذرى آن متوجه شد و از طرفى نصايح و مواعظ رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را شنيد چنان تحت تأثير قرار گرفت كه از زن و زندگى كناره گرفت و لباسهاى فرسوده و خشنى پوشيده بكوههاى مدينه رفت و بعبادت پرداخت. زن و بچهاش را ترك گفت.
همسر او بخانه حضرت رسول آمد هنگاميكه پيغمبر وارد منزل شد، او را شناخت، فرمود اين عيال برادرم عثمان است زوجه پيغمبر (صلى الله عليه و آله و سلم) عرض كرد بلى و لكن شوهر او مدتيست بجهت عبادت و بندگى بكوههاى مدينه رفته و او را ترك گفته، در نتيجه او هم از همان وقت لباس خوب نمىپوشد و عطر استعمال نميكند.
رسول خدا همينكه اين گفتار را شنيد، بسيار خشمگين شد، از ناراحتى، رداى او از پشتش بزمين افتاد فوراً بمسجد آمد، بمنبر رفت مردم جمع شدند، دستور داد عثمان بن مظعون را حاضر نمودند.
خطبهاى شيرين ايراد فرمود، سپس فرمود دينى بهتر از دين من و سنتى بهتر از سنت من ميخواهيد بخدا سوگند اگر موسى بن عمران در اين زمان بود چارهاى نداشت مگر آنكه پيروى از دين من بنمايد نگاه كنيد و ببينيد من چه ميكنم، مدتى روزه ميگيريم باز مدتى ترك ميكنم، نماز ميخوانم و استراحت ميكنم ميخورم و ميخوابم، زن ميگيريم، با مردم اجتماع ميكنم و معاشرت مينمايم.
سپس رو بعثمان نمود149 و فرمود خداوند بىنياز است از اين لباسهاى خشن تو، فوراً اينها را از بدن بيرون آر، و پيش خانواده خود برو و با آنها آميزش كن، و براى آنها كسب كن، عثمان هماندم آنچه را كه مرتكب شده بود، ترك نمود و بخانه خود رفت (انوار نعمانيه ص 180).
گاهى ميشود شخصى باپندار خود چيزهايى را براى خود تحريم ميكند و بحساب دين مينويسد، و گاهاً كليات مسائل را ميشنود، در تطبيق مصاديق آن بخطا ميرود، از ترك دنيا محاسنى به گوش ميخورد و غافل از آنكه ترك دنيا بمنظور جلب دنيا مبغوض است و اصلا حسنى ندارد، و تازه ترك دنيا براى آخرت و خدا كه محبوب است حدودى دارد، ترك دنيا موجب زوال حقوق ديگران است و يا صدها ضرر و خسارت اخلاقى و اجتماعى و مذهبى و خانوادگى به بار آورد، يا منظور تزوير باشد، بسيار منفور است، البته آنچه محبوب است آن است كه مال دنيا را در راه رضاى خدا و اداى حقوق واجبه و صدقات مستحبه و دستگيرى از فقراء و در ايجاد باقيات صالحات خرج كند و ترك محبوب آن بنمايد.
اشخاصيكه جداً منظورشان از ترك دنيا خدا باشد و لكن در تشخيص آن بخطا رفتهاند همينكه متوجهشان نمودى و فهميدند كه چاه را بعوض راه پيش گرفتهاند بر مىگردند زيرا هدفى جز رضاى خدا ندارند. اما امان از دست يكمشت جاهل و نادان كه باجتهاد خود اصول و فروع قرآن را بكنار گذاشته و يك رويه كج و معوج را انتخاب نمودهاند، بعضى از اين فرقه هدفشان فقط دنيا است و زهد و ترك دنيا را وسيله قرار دادهاند و براى فريب عوام دامى گستردهاند و غرضى غير از بدست آوردن رياست ندارند اغلب متصوفه از اين قبيلاند.
نظرات شما عزیزان: