مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
وهابیها به ما (شیعیان غیر ایرانی در خارج) طعنه میزنند که قراء سبعه (قاریان هفتگانه) همه اهل سنت بودهاند و شیعه هیچ کاری برای قرآن نکرده است؟ چه پاسخ بدهیم؟
«ایکس – شبهه»: قرآن کریم، وحی الهی است و کتابی است که باید «قرائت» شود و هنگام قرائت نیز باید از شر شیطانی که با تحریک تعصبات ملی، قومی، زبانی و ...، مسلمانان را مقابل یکدیگر قرار میدهد و مانع از فهم میگردد، به خدا پناه برده شود، چنان چه فرمود: «فَإِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطانِ الرَّجيمِ» (النحل - 98) ترجمه: و چون قرآن بخوانى از شيطان مطرود به خدا پناه جوى. هم چنین قرآن کریم کتاب وحی است که باید «تلاوت» شود و تلاوت به قرائت با تأمل و تدبر میگویند. لذا فرمود کسانی که قرآن را «تلاوت» میکنند – یعنی با تدبر قرائت میکنند – مؤمن هستند، نه هر کسی که با لحن خوشی قرآن بخواند. «الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ» (البقره - 121) ترجمه: كسانى كه ما كتاب به ايشان داديم و آن طور كه بايد، آن را خواندند [تلاوت کردند] آنان به اين كتاب نيز ايمان مىآورند و كسانى كه به آن كفر بورزند زيانكارند. قرآن کریم وحی منزل خداوند متعال است که در آن آیات و نشانههای خدا و تعریف انسان کامل، استعدادها، گرایشها و عوامل رشد و سقوط و چه باید کردهایش تبیین شده است و برای «تعقل» و «علم» و «حکمت» نازل شده است. نه فقط برای قرائت با صوت یا سبکی خوش. «لَقَدْ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ كِتاباً فيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ» (الأنبیاء - 10) ترجمه: به شما كتابى نازل كردهايم كه يادبود شما در آن است، پس چرا تعقل نمیکنید (نمیفهمید)؟! ادامه مطلب
عظمت قرآن ايـن معنا را كه معادل و هم سنگ و هـم ترازوى هميـن آيه سـوره حشـر است كه: «لـو انزلنا هذاالقرآن علـى جبل لـرايته خـاشعا متصـدعا مـن خشيه الله». قرآن و اهل بيت عدلانند و هر كدام از ديگرى جـدا نخـواهد شد. آن بيان «لو احبنى جبل لثهافت» هميـن بيان است, منتها مرحوم سيد رضى ـ رضـوان الله عليه ـ اين چنيـن معنا مى كند كه اگر كسى محب مـن باشد آن قدر مسائل و مشكلات بر او وارد مـى شـود كه از پا در مىآيد. خـوب آن معنا هـم فى نفسه حق است اما نه آن معناى لطيفى كه از اين جمله متوقع است. واقع هم هميـن طور است يعنى اگر كسى بخـواهـد آن حقيقت را تحمل كنـد از پاى در مـىآيـد چرا يك خبـر سنگين باعث سكته بعضـى مى شـود؟ چـون آن خبر سنگيـن است. حالا ما روزى در پيـش داريـم «يوما يجعل الولدان شيبا» و آن حقيقت را قـرآن هم بيان كـرده است. و الان هـم هست. از بيان امام هشتـم ـ سلام الله عليه ـ به خـوبى برمىآيد فرمـود: ادامه مطلب س: آباد کردن مساجد (که در قرآن اشاره شده) به چه معنایی است؟
«ایکس – شبهه»: هر سخنی، مانند هر فعل یا چیز دیگری، روحی و جسمی، ظاهری و باطنی دارد. اگر جسم از روح گرفته شود، دیگر چیزی تعین نخواهد داشت و اگر روح از جسم گرفته شود، حیاتی در آن نشعه باقی نمیماند. به عنوان مثال وقتی چند جملهای [مانند: دوستت دارم] بگویند، باطن و روح این جمله به تناسب قصد و نیت گویندهها متفاوت میشود. مثلاً ممکن است این جمله را به زبان دیگری بیان داشته یا نوشتهاند و او فقط مترجم است. ممکن است کسی این جمله را در ظاهر نمودن و اذعان به محبت و علاقهی خود بگوید، ممکن است کسی دروغ بگوید، ممکن است کسی برای ریا و فریب بگوید و ... . چنان چه مشهود است، ظاهر جمله همه شکل هم است، اما معانی مقصود آن متغیر میگردد. عمارت یا تعمیر و آبادانی نیز مانند سایر افعال آدمی، از این قاعده مستثنی نیست. یک ساختمان، یک محل و یک پایگاه، چه مسجد باشد و چه قصر و چه پادگان یا فروشگاه، ظاهری دارد و باطنی. ظاهرش همان بنا و تجهیزات آن است و باطنش به هدف، مقصود و چگونگی بهرهوری بستگی دارد. به همین دلیل اگر یک قصر مجللی مدتها خالی از سکنه باشد، میگویند «متروکه» است، اما یک ده کوچک با چند خانهی کاه گلی را میگویند آباد است. مساجد نیز همینطور هستند. ظاهری دارند که آن همان بنا و تجهیزات آن است و باطنی دارند که همان نیت از ساختمان و تجهیز و نیز چگونگی فعالیت و بهرهوری از مسجد است. پس اگر کسی مسجدی بسازد، یا دیوار خراب مسجدی را تعمیر کند و یا مثلاً یک دستگاه تهویه برای آن نصب کند و ...، مسجد را آباد کرده است. اما فقط ظاهر مسجد را آباد کرده است و ارزش کارش نیز بستگی به هدف و نیتش دارد. لذا اگر شخصی مسجدی برای عبادت و فعالیت مسلمین بنا کند، اگر مسلمانان در آن حضور یابند و به اقامه نماز جماعت، دعا، گفتگوی با یک دیگر، تعاون و همدلی و همراهی بپردازند، روح مسجد را آباد کردهاند. چنان چه پیامبر اعظم (ص) فرمودند: «جوانان زینتهای مساجد هستند». پس حضور یک جوان در یک مسجد و در نماز جماعت، زینتی گرانقدرتر و آبادانی زندهتر و مؤثرتری برای خود جامعهاش است، تا لوستری با هزار شعله. ش: یک عالم سنی: خداوند متعال در قرآن کریم (النساء - 59) فرمود: اگر اختلاف کردید به رسولش رجوع کنید. پس ضرورتی برای رجوع به امام که در قرآن نیامده نیست. پاسخ را از قرآن بدهید، چون حدیث را قبول ندارم.
«ایکس - شبهه»: آیه مبارکهی مورد استناد و معنای آن به شرح ذیل است: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً» (النساء، 59) ترجمه: اى افرادى كه ايمان آوردهايد! خدا و رسول و صاحبان امر خود را اطاعت كنيد. و اگر در باره چيزى به نزاع پرداختيد حكم آنرا بخدا و رسول واگذار نمائيد. اگر به خدا و روز جزا ايمان داريد اين برايتان بهتر، و سرانجامش نيكوتر است. و اما در مقام پاسخ به نکات ذیل کاملاً دقت و در مضامین آن تأمل نمایید: الف - بیتردید او یک وهابی بوده و نه یک سنّی. اما چون میداند که وهابیت اساساً مذهب نیست، بلکه یک گروه جاسوسی و بنا شده از طرف ماسونهای انگلیس میباشد، خود را عالم سنّی معرفی میکند. چرا که علمای اهل تسنن، همگی حدیث را قبول دارند و کتب حدیثی بسیار معتبری دارند که برای فهم آیات و احکام بدانها مراجعه میکنند. ب – اخیراً بسیار باب شده است که میگویند «قرآن را قبول داریم، ولی حدیث را قبول نداریم»! این بدان خاطر است که میخواهند اولاً بین مسلمانان و علوم قرآنی که معلمش رسول اکرم (ص) و ائمه (ع) هستند فاصله بیاندازند و ثانیاً از این خلاء سوء استفاده نموده و خود قرآن را تفسیر به رأی کنند. بدیهی است کسی که حدیث را قبول ندارد، باید قرآن کریم را نیز قبول نداشته باشد، چرا که قرآن به شخص وی وحی نشده است، بلکه به پیامبر اکرم (ص) وحی شده و ایشان برای ما بیان [حدیث] فرمودند و با آیات و بینات [یعنی نشانهها و دلایل روشن] و نیز معجزات، بر ما [به حکم عقل] ثابت شده است که این سخنان، کلام وحی است. پس، معنا ندارد که برخی از سخنان رسول خدا (ص) را قبول داشته باشیم و برخی دیگر را تکذیب کنیم. قرآن را از کلام رسول خدا (ص) بگیریم و بعد خودش را کنار زده و مدعی شویم که «حسبنا کتاب الله» کتاب خدا برای ما کافیست و خودمان بهتر میفهمیم. ادامه مطلب س: شخصی که مدعی علوم قرآنی است میگوید به دلیل آیات «یونس 15» و نیز « آل عمران 7» و ...، هر کسی نمیتواند قرآن را تفسیر کند و البته قرآن اصلاً نیازی به تفسیر ندارد!
«ایکس – شبهه»: البته که هر کسی نمیتواند قرآن کریم را تفسیر کند. تفسیر کار کسی است که قرآن بدو وحی شده (رسول اکرم ص) و یا علوم را سینه به سینه از ایشان گرفته و خود معدن وحی و مخزن اسرار الهی است (ائمه معصومین ع). و آن چه که امروز به نام «تفسیر» بیان یا تألیف میگردد، مبتی بر همان تفاسیر بوده و یا تشریح است و نه تفسیر. و اگر بگویند که قرآن کریم نه تفسیر میخواهد و نه تشریح و نه تعلیم و نه موشکافی و تعمق و تدبر و ...، پس فقط به درد بوسیدن میخورد و نه فهمیدن و عمل کردن. و این همان معنایی است که دشمنان اسلام و قرآن القاء میکنند تا اگر دینی هست، فقط بر اساس ظاهر نگری و خرافهگرایی باشد تا آنها بتوانند به راحتی تفاسیر سوء خود را بر قرآن کریم حمل نموده و به اذهان عمومی مسلمین القاء کنند. بدیهی است که این روش برخورد با آیات کریمهی قرآن کریم، خود نوعی تفسیر و البته تفسیر به رأیی است که مبتنی بر جهالت و جسارت نیز هست. پس چگونه با تفسیر به رأی از جانب خود، مدعی میشوند که قرآن نیازی به تفسیر ندارد؟! بهتر نیست که ابتدا خود تفسیر و آن هم تفسیر به رأی ننمایند؟ اینک آیاتی را که مدعی مورد تفسیر به رأی خود قرار داده است را با دقت مرور میکنیم: «وَ إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالَ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هذا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ ما يَكُونُ لي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقاءِ نَفْسي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما يُوحى إِلَيَّ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظيمٍ» (یونس، 15) ادامه مطلب س: مگر قرآن برای هدایت همگان نیامده است، پس چرا تفسیر؟ نگویید سنت و حدیث وجود دارد، فرض کنید به جز قرآن در اختیار ما نیست و پاسخ دهید.
«ایکس - شبهه»: اگر چنین فرضی نماییم و قرار باشد که حدیث و روایتی در اختیار نباشد، باید نتیجه بگیریم که قرآن کریم قابل رجوع، فهم، قبول و اجرا نمیباشد. بیتردید، کتاب بدون معلم، قابل فهم نیز نیست، چه رسد به قبول، باور و اجرا. مضافاً بر این که با تلاوت آیات قرآن کریم، نتیجه میگیریم که خداوند متعال به نشدنیها حکم کرده است. چناچه فرموده: «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول» فرمود، «اولی الالباب» فرمود، «انما ولیکم الله و رسوله و ...» و جز مردم آن زمان، و آن هم کسانی که نزدیک یا در همان شهر و دیار بودند، کسی نمیتواند به رسول رجوع کند. و هم چنین هیچ اجرایی نیز بدون نمونهی مشهود میسر نیست. اگر فرض کنیم که امروز فقط قرآن در اختیار ماست، میشویم مثل وهابیها و دین را هر گونه که خودمان بخواهیم و نفسمان بخواهد و یا دیگران دیکته کنند تفسیر به رأی خواهیم نمود. و بعد از خدا میپرسیم: شما که در کلام وحی فرمودهاید که «رسول و کتاب و میزان» را با هم فرستادید و فرمودید «رسول، کناب و نور» را با هم فرستادید و فرمودید در هر چه اختلاف میکنید، آن را به خدا و رسول بازگردانید و ...، ما امروز چه کنیم؟! خدایا! تو در قرآن فرمودی نماز را اقامه کنید، اما نفرمودی که چگونه؟ و همینطور جزئیات بسیاری از احکام دیگر را نفرمودی و فرمودی که به رسول مراجعه کنید و از بیاموزید و او را تبعیت کنید. حالا ما انسانهای قرون بعدی و به ویژه قرن بیستم به بعد باید چه کنیم؟ ادامه مطلب
شبهه : موضوع برده داری در قرآن کریم چیست و آیا قرآن برده داری را به رسمیت میشناسد؟
پاسخ : در قرآن کریم حقیقتا موضوعی با عنوان برده و برده داری به مفهوم رایج کلمه مشاهده نمیگردد .
آنچه هست قرآن کریم این واقعیت عینی و طبیعی که انسانها از حیث استقلال شغلی و مالی و یا کارگری و کارفرمایی و یا مقام ومنصب اجتماعی و ... از درجات و جایگاه متفاوتی برخوردار هستند را برسمیت میشناسد . اما این مطلقا به مفهوم برسمیت شناختن برده داری نیست .
برده داری رابطه ای غیر انسانی و ظالمانه است که طی آن بردگان کالایی تجاری و قابل خرید و فروش هستند . انسانهایی ستمکش و مظلوم که نه تنها نیروی کارآنان بلکه جان و ناموس و شرف انسانی آنان نیز به رایگان در مالکیت تام واختیاراربابان زور گو و ظالم و ستمگرست .
پر واضح است که قرآن کریم هیچگاه چنین رابطه ننگین و غیر انسانی وظالمانه را برسمیت نشناخته است . بلکه آنرا نفی نیز میکند. برای نمونه از دیدگاه قرآن هیچ اربابی ( غیر از خدا ) وجود ندارد. و هرگونه ارباب و ارباب گیری کفربوده و نفی گردیده است. ( سوره های مبارکه آل عمران 64 و80 , توبه 31 ویوسف 39 )
ظلم و ستمگری و تجاوز به حقوق وکرامت انسانی بندگان خدا جرم و از بدترین گناهان و مستوجب شدید ترین عذاب های الهیست . ( آیات متعدد )
و تفاوت نژاد و رنگ و زبان در جوامع انسانی فقط بدلیل شناسایی آنها از یکدیگر است . و ملاک کرامت انسانها نزد خدا تنها پرهیزکار تربودن آنهاست . ( سوره های مبارکه حجرات آیه 13 و روم آیه 22)
بنظر میرسد شبهه وجود برده داری در قرآن مجید ناشی از وجود کلماتی مانند عِبَاد , عَبْد ( در مقابل حُرّ ) , رَقَبَة , فِي الرِّقَاب , مَلَكَتْ أَيْمَان , أَمَة , إِمَاء , أَسِير و اَسْرَى است .
حال آنکه هیچکدام از این کلمات به معنای برده نیستند و در بردارنده مفاهیم دیگری مانند افراد وابسته یا غیرمستقل , امر بران , غلامان خانه زاد , خدمتکاران دائمی و ( خانه محرم ) , دختران خدمتکارخانگی , اسیران يا (اسيران بیگار) و نظایر اینها هستند .
* * * * * * *
نکته : شاید یافتن مفهوم دقیق کلمه أَسِير نیازمند تحقیق بیشتر باشد . اما بنظر میرسد مراد همان اسیران جنگی هستند . (یا اسیران جنگی که که وادار به کار مجانی یا بیگاری { نوعی از بردگی } میشوند ) . این کلمه در 3 آیه از قرآن موجود است ...
وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا ( سوره مبارکه انسان آیه 8 )
(مومنین) همراه با محبت به مسکینی و فقیری و اسیری غذا میخورانند.
اى پيامبر به آن اسیران كه در دست شمايند بگو اگر خدا در دلهاى شما خيرى بداند به شما بهتر از آنچه از شما گرفته شده بدهد و شما را بيامرزد و خدا آمرزنده مهربان است ( سوره مبارکه انفال آیه 70)
پيامبرى را نسزد ( یا نبوده ) که اسیرانی داشته باشد تا در زمين كشتار كند شما بهره دنيا را میخواهيد و خدا آخرت را میخواهد و خدا عزّتمند حكيم است ( سوره مبارکه انفال آیه 67 ) و نکته جالب توجه در مورد کلمه رقبه (وفی الرقاب) اینکه در تمامی آیات مربوطه خداوند دستور به آزادسازی آنها و نیکویی و محبت و دادن مال به آنها و دادن صدقات به آنها فرموده است ( هر چند این کلمه بمعنای غلام زرخرید یا نوعی برده باشد ) . سوره های مبارکه نساء آیه 92 , مائده 89 , مجادله 3 , بلد 13 , بقره 177 و توبه 60
مِّا مَلَكَتْ أَيْمَان ( آنچه یمین ها مالک است ) نیز زنانی هستند که تحت مسئولیت صاحب اختیار خود بسر میبرند . و دستيابی به مفهوم دقيقتر ميسور نيست و در هر صورت به معنای بردگان زن نیستند.
خداوند در قرآن، به داستانى اشاره مى فرمايد كه از جهاتى، قابل دقت و تأمّل است. با توجّه به اهميّت آن در قرآن، كه نام بزرگترين سوره از اين قصه گرفته شده آن را نقل مى كنيم: . . . خداوند متعال، در قرآن شريف، به داستانى اشاره مى فرمايد كه از جهاتى، قابل دقت و تأمّل است. با توجّه به اهميّت آن در قرآن، كه نام بزرگترين سوره از اين قصه گرفته شده و همچنين به علت نتايج ثمربخش آن، ما مشروح آن را براى خوانندگان گرامى، در اينجا نقل مى كنيم: قرآني: قصه گاو كشتن بنى اسرائيل و زنده شدن آن قـصـه گـاو كـشـتـن بنى اسرائيل و زنده شدن آن به امر الهى در تفسير حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام مذكور است كه در تفسير قول حق تعالى و اذ قال موسى لقومه ان الله ياءمركم ان تذبحوا بقرة (476) امام عليه السلام فرمود: حق تعالى به يهود مدينه خطاب فرمود كه : ياد آوريد آن وقت را كه موسى به قوم خود گفت : بدرستى كه خدا امر مى كند شما را ذبح نمائيد بقره اى را كه بزنيد بعضى از آن را بر اين شخصى كه در ميان شما كشته شده است تا زنده شود به اذن خدا و شما را خبر دهد كى او را كشته است ، اين در وقتى بود كه كشته اى در ميان ايشان افتاده بود. مذهبی: بشارت عيسي مذهبی: حضرت لوط علیه السلام مذهبی: سرانجام کار حضرت یونس و قومش بسم الله الرحمن الرحیم
نامی دیگربرای خدا ه جا هست
شمارش قرآنى
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |