مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

حیات طیبه بر دو پایه استوار است: «ایمان» و «عمل صالح»؛ «من عَمِلَ صالحا مِنْ ذکرٍ أو أُثنی و هو مؤمن فَلنُحیینَّهُ حیاةً طیّبةً» (نحل/ 97). فرد مؤمن و صالح از آرامش و صفای دل برخوردار است. قرآن در معرفی مؤمن می فرماید: کسی که در کردارهایش میانه روست و از زندگیِ زجرآورِ تجمّلی و چشم و همچشمی و اسراف و تبذیر پرهیز می کند، او مؤمن است؛ «و الّذین إذا أنفقوا لَم یُسِرفوا و لم یقتُرُوا وَ کانَ بَینَ ذلک قواما؛ مؤمنان کسانی هستند که چون هزینه می کنند اسراف نمی کنند و خسّت نمی ورزند بلکه میان این دو، راه اعتدال را می گیرند» (فرقان/ 67)؛ و این همان اعتدال و اقتصاد؛ یعنی برنامه ریزی برای زندگی و خرج میانه، چه در اجتماع و چه خانواده؛ چه توسط فرد و چه توسط دولت، است که زمینه ساز رسیدن به حیات طیبه و آرامشِ روحی و روانی ابدی است.طبق همین آیه، حیات طیبه غیر از ایمان، به عمل صالح نیز احتیاج دارد؛ البته ایمان راستین، عمل صالح را به وجود می آورد و عمل صالح هم ایمان را زیاد می کند. هر گامی که مؤمن در راه انجام اعمال صالح برمی دارد به ایمان خود می افزاید و ازدیاد ایمان و رشد و پرورش روحی، کردار شایسته را به دنبال دارد. معیار برخورداری از حیات طیبه، ایمان و بردباری در جهاد با هواهای نفسانی است.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:, ] [ 17:52 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

درباره «حیات طیبه» نظرات گوناگونی توسط مفسرین مطرح شده است. مرحوم طبرسی در تفسیر بزرگ مجمع البیان برخی از آنها را بدین صورت بیان نمودند: رزق و روزی حلال؛ زندگی شرافتمندانه همراه با قناعت و خشنودی؛ بهشت پر طراوت و زیبا و زندگی خوش در آنجا؛ زندگی خوشبختانه در بهشت برزخی.(تفسیر مجمع البیان، ج 7، ص 734ـ735)؛ برخی دیگر حیات طیبه را عبارت می دانند از: «عبادت همراه با روزی حلال» و «توفیق بر اطاعت فرمان خدا و مانند آن» را نیز افزوده اند.(تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، ج 11، ص 394).و باز در روایتی که در نهج البلاغه از امیر مؤمنان(ع) آمده چنین می خوانیم: «و سئل عن قوله تعالی فلنحیینه حیاه طیبه» فقال هی القناعه؛ از امام علی (ع) پرسیدند: منظور از جمله «فلنحیینه حیاه طیبه» چیست؟ فرمود: قناعت» (نهج البلاغه، کلمه قصار 229). البته بدون شک مفهوم این تفسیر امیرالمومنین، محدود ساختن حیات طیبه به صرف قناعت نمی باشد بلکه بیان مصداق و نمونه روشنی از آن است، چون اگر همه دنیا را به کسی بدهند ولی روح قناعت را از او بگیرند همیشه در آزار و رنج و نگرانی به سر می برد و به عکس اگر انسان روح قناعت داشته و از حرص و آز و طمع بر کنار باشد، همیشه آسوده خاطر و خوش است (تفسیر نمونه، ج 11 ، ذیل آیه 97 سوره نحل). پس به هر حال حیات طیبه چنان معنای وسیع و گسترده ای دارد که همه این معانی فوق را در بر می گیرد.


ادامه مطلب
[ سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:, ] [ 17:50 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

. زندگی حقیقی: راه یافتگان به عالم «عنداللّه» از زندگانی حقیقی در محضر خداوند، برخوردارند: «بَلْ أَحْیاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ زنده اند و نزد پروردگارشان روزی دارند »(آل عمران/169).

2. جامع خیر دنیا و آخرت: عالم «عندیت» نه محصور در دوران حیات دنیایی است و نه منحصر به حیات اخروی؛ بلکه خیر آن بر دنیا و آخرت گسترده شده و برخورداران از آن در همین دنیا از آن بهره مندند: «فَعِندَ اللّهِ ثَوابِ الدُنیا وَ الاخرَةِ؛ پس پاداش دنیوی و اخروی نزد خداست»(نساء/134).

3. پایداری: ثمره حیات طیبه، ابدی و ماندنی است و نابودی و فرسودگی در آن راه ندارد. در همین آیات مورد بحث در سوره نحل، خدای تعالی پس از آنکه فرمود: عهد الهی را نفروشید، چرا که بهره عنداللّه برای شما نیکو و پسندیده یا بهتر است؛ و در آیه ای دیگر می‌فرماید: «وَ ما عِندَاللَّهِ خَیرٌ وَ أَبْقَی؛ آنچه نزد خداست نیکوتر و پایدارتر است» (شوری/ 36) .

4. نامحدود بودن: سرچشمه بی کران و بی پایان همه چیز نزد خداست «وَ إِن مِن شَیء إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ؛ و هیچ چیز نیست، مگر اینکه معادن آن نزد خداست» (حجر/21). به این علت، راه یافتگان به آن عالم هرچه بخواهند، برایشان فراهم است و محدودیتی ندارند؛ «لَهُم مَا یشاءونَ عِندَ رَبِّهِم؛ هر چه بخواهند برای آنها نزد پروردگارشان هست»(زمر/ 34) و فراتر از این فرمود: «لَهُم مَا یشاؤُون َفیهَا وَ لَدَینَا مَزِیدٌ؛ برایشان هر چه بخواهند در آنجا هست و نزد ما بیش از آن است» (ق/35).

5. معیار و میزان بودن: از آن رو که حیات طیبه، نهایت کمال الهی انسان است، لذا آن عالم و برخورداران از درجات آن معیار و میزان می باشند؛ «ذَلِکُمْ أَقْسَطُ عِندَاللّهِ؛این کار شما نزد خداوند عادلانه تر است» (بقره/ 282) و یا «هُوَ أَقْسَطُ عِندَاللَّهِ؛ او عادلانه تر است نزد خدا»(احزاب/5).

6. جلوه آیات الهی: عالم عندیت جلوه روشن آیات الهی است; چنان که فرمود: (إِنَّمَا الآیاتُ عِندَاللّهِ)(انعام: 109 / عنکبوت: 50); تمام آیات الهی فقط نزد خداوند است. کسی می تواند آیات الهی را درک کند که چشمی به عالم عنداللّه گشوده و خبری از آن یافته باشد. عالمْ سراسر آیات الهی است، اما برای کسی که خداوند را مشاهده کرده و ربط پدیده های جهان را با حق تعالی به تماشا نشسته است.

7. علم: «علم» در ادبیات قرآن، یعنی شناخت خدا و آیات و آثار اوست؛ و قرآن تمام علم را نزد خدا می داند: «إِنَّمَا الْعِلْمُ عِندَاللَّهِ؛ علم فقط نزد خداست. بنابراین، یکی از برترین شاخص های حیات طیبه، علم است. اهل بیت(ع) معدن و منبع این علم و سرآمد اهل حیات طیبه اند؛ چنانکه در زیارت جامعه کبیره، امام هادی (ع) خاندان مبارک خود را «خزّان العلم» می شمارد.

8. نور: کسانی به عالم عنداللّه و حیات طیبه راه پیدا می کنند که دل و جان خود را صاف کرده و از همه تعلّقات و تیرگی ها رها ساخته و آیینه گون شده اند؛ «وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاء عِندَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ؛ کسانی که به خدا و رسولش ایمان آوردند آنها اهل راستی و گواهان نزد پروردگارند که پاداش و نورشان برای آنهاست»(حدید/ 19).اینها کسانی هستند که خدا را با تمام وجود درک کرده و آینه دار نور و نام او شده اند و در میان مردم با این نور حرکت کرده و مایه هدایت خلق می باشند؛ «أَ وَ مَن کَانَ مَیتاً فَأَحْیینَاهُ وَ جَعَلْنَا لَهُ نُوراً یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَن مَثَلُهُ فِی الظُّلُمَاتِ لَیسَ بِخَارِج مِنْهَا»(انعام/ 122). 

9. جایگاه راستی: جایگاه راست و استوار اهل حیات طیبه: «فی مَقْعَدِ صِدْق عِنْدَ مَلِیک مُقْتَدِر؛ در جایگاه راستین، نزد پادشاهی توانا»(قمر/ 55) می باشد. ایشان راه درست را یافته، به جایگاه و موقعیت راستین می رسند و با حق به سر می برند، نه با فریب ها و سراب ها.البته ویژگی های حیات طیبه بسیار زیاد است که بذلیل اختصار چند مورد از آن را نقل کردیم ، برای مطالعه بیشتر در این زمینه، منابع ذیل را پیشنهاد می کنیم:

1. مقالات:

حیات طیبه از دیدگاه قرآن، حمید رضا مظاهری سیف (مجله معرفت، شماره: 109).

حیات عارفانه امام علی (ع)، آیت الله جوادی آملی (دانشنامه امام علی (ع)، ج 4، ص: 9).

2. کتاب ها:

حیات حقیقی انسان در قرآن، آیت الله جوادی آملی (تفسیر موضوعی قرآن، ج: 15)

حیات عارفانه امام علی (ع)، آیت الله جوادی آملی.

نقطه های آغاز در اخلاق عملی، آیت الله محمد رضا مهدوی کنی.

مطالعه سیره معصومین؛ مانند: سنن النبی، علامه طباطبایی (ترجمه: لطیف مطوف راشدی)؛ خاتم النبیین، آیت الله سید علی کمالی دزفولی.

مطالعه احوال و آثار علمای ربانی و عرفای الهی؛ مانند: مهر تابان (یادنامه علامه طباطبایی)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی.

روح مجرّد (یادنامه عارف کامل سید هاشم حدّاد)، علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی.

آیت الحق(2 جلد)؛ یادنامه آیت الله سید علی آقا قاضی، سید محمد حسن قاضی. 

طبیب دلها؛ یادنامه آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، صادق حسن زاده./تبیان

 

 

 

 


ادامه مطلب
[ سه شنبه 10 آبان 1390برچسب:, ] [ 17:47 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

« انَّما سُلطانَه عَلي الذَّينَ يتولَّونَه وَالّذَين هُم به مُشرِکون » تنها سلطه ي شيطان بر کساني است که ولايت او را پذيرفته و کساني که به خداوند شرک مي ورزند ( نحل /100) .
نفوذ شيطان در کساني است که او را شريک خدا قرار داده و وسوسه هاي او را مي پذيرند يعني به علت ضعف ايمان به شرک آلوده مي شوند « و ما يومن اَکثرهُم بِالله الاّ وَ هُم مُشرکون» و بيشتر آنان ايمان نياوردند مگر اين که ايمانشان به شرک آلوده است ( يوسف / 106)
پس اگر شيطان در ما نفوذ دارد و در انجام عمل صالح و تولي الاهي دچار مشکل هستيم به علت اين است که نفسانيت در ما باقي است و عبد محض خداوند يکتا نشده ايم و شيطان از همين رخنه نفوذ کرده و با وسوسه ها تار و پود پندارين حيات دنيا را مي تند و ما را اسير مي کند.
پس بايد به زمينه سازي  حضور در عالم عنديت و تحقق حيات طيبه همت گماشت و با صبر و استقامت به جهاد با نفس پرداخت و براي توفيق در اين راه چاره اي نيست مگر اين که با توکل به تدريج خود را به ولايت الاهي و اولياي مصومين نزديک کنيم و دعوت آنان را با گوش جان بشنويم و بر لوح دل بنگاريم که فرمود: « يا ايها الذَّينَ آمَنوا اَستجيبوا لله وَ لِلرَّسولِ اذا دَعاکُم لما يحييکُم » اي ايمان آوردندگان خدا و رسول را اجابت کنيد هنگامي که شما را فرا مي خوانند تا زنده کنند ( انفال / 24)
نفس لوامه را مي توان با نفس اماره در گير نمود اما وقتي شيطان به کمک نفس اماره مي آيد براي نجات از سلطه ي او بايد به ولايت اوليا پناه جست و توازن قوا را در اين ميدان جهاد ايجاد کرد تا مگر نصرت الاهي فرا رسد و رحمت خاصه شامل حال شود و دل سلامت گردد و روزنه اي رو به آخرت گشوده شود و کرامت عند الاهي که همانا انوار و علوم  بي کران و پايدار است روزي مان شود و به آيات حق درست بنگريم و در جايگاه صدق عبوديت اسرار و اشارات کتاب مجيد را دريافته به حيات طيبه زنده شويم . بنابراين تحقق حيات طيبه بردباري ، توکل و تولّي مي خواهد تا با سير در مدارج ايمان بر بنده ي مومن رخ نمايد. « وَ جَعلني مِمَّن ... اَحييتَه حَياة طيبةً في اَدوم السُّرور وَ اَسبَغ الکَرامَة وَ اتمَّ العَيش »  . بارالها مرا از کساني قرار بده که به حيات طيبه در شادماني هميشگي و کمال کرامت و خوشي بدون کاستي زنده کرده‌اي .

[ سه شنبه 9 آبان 1390برچسب:, ] [ 16:56 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

همان طور که معلوم شد حيات طيبه در عالم عنديت تحت ولايت الاهي تحقق يافته و حيات دنيا در عالم دنيا و تحت ولايت و سلطه ي شيطان صورت مي پذيرد.
و بايد مراقب بود که مبادا شيطان از راه هاي هدايت الاهي نفوذ کرده و با گستردن دام ولايت خود حيات طيبه را به تباهي حيات دنيا کشاند.
نفوذ شيطان درکساني ممکن است که زمينه هاي نفساني داشته و به طور کامل در ولايت خدا نرفته اند . اما مومناني که ولايت الاهي را به شايستگي برتافته اند راه نفوذ و سلطه ي شيطان بر آنها بسته شده است . هم از اين رو در ادامه ي آيات مورد بحث از سوره ي نحل فرمود: « انَّه لَيس لَه سُلطانَ عَلي الذَّين آمنوا وعَلي رَبَّهم يتوکّلون»
همانا براي او ( شيطان ) بر ايمان آورندگان و اهل توکل سلطه اي نيست. ( نحل / 99)
توکل يعني اعتماد و وانهادن امور به ديگري   و با توجه به اين معنا اهميت توکل در ورود به حريم ولايت الاهي روشن مي شود . زيرا توکل بنده را آماده پذيرش تدبيرات و سرپرستي خاصه ي الاهي نموده و زمينه ساز تولّي و پذيرش ولايت حق تعالي است . در قرآن کريم آيات بسياري اين رابطه را بيان مي کند : « هوَ مَولانا وَ عَلي اللهِ فليتوکّل المومنونَ» او مولا و صاحب اختيار ماست و مومنان بر خداوند يکتا توکل مي کنند.( توبه / 51)
« والهپ وليهما وَ عَلي اللهِ فليتَوکّل المُومنون» و خداوند ولي آن دو گروه است و مومنان بر خداوند توکل مي کنند . ( آل عمران / 122)
« انّي توکّلت علي الله رَبّي وَ رَبَّکم ما مِن دابَّةٍ اِلاّ هُوَ آخذ بِناصيتها ... » بي ترديد توکل مي کنم بر خداوند يکتا که مالک و مدبر من و مالک و مدبر شماست و هيچ جنبنده اي نيست مگر اين که او زمامش را برگرفته است . ( هود/ 56)
با توجه به اين که صبر زمينه ساز تحقق حيات طيبه است و توکل نگهدارنده ي آن ترتّب آنها در آيه ي زير به خوبي قابل تبيين است . « وَ الذَّين امَنوا وَ عَملوا الصالحاتِ لنَبوّئنّهم مِن الجَنّة غُرفاً تَجري مِن تَحتِها الاَنهار خالِدينَ فيها نِعمَ اَجر العاملينَ الذَّين صَبروا وَ علي رَبّهم يتَوکّلون » و کساني که ايمان آورده و کارهاي شايسته انجام دادند ، قطعاً آنان را در اتاق هايي از بهشت جاي مي دهيم که از زير آنها جويها روان بوده و آن جا جاودان خواهند بود . چه نيکوست پاداش اهل عمل . آنان  که شکيبايي ورزيده و بر پروردگارشان توکل کردند ( عنکبوت / 58 / 59)
د راين آيات پس از اشاره به ايمان و عمل صالح که در آيه حيات طيبه هم آمده بود جايگاه راستين بهشتيان را توصيف نموده و بر ابديت و خلود آن تاکيد کرده است و در نهايت، صبر را با صيغه ي ماضي و توکل را با فعل مضارع بيان فرمود که نشان مي دهد شکيبايي گذشته چه بسا پيش از تحقق حيات طيبه و زمينه ساز آن بوده و توکل علاوه بر آن همراه و نگهدار حيات طيبه نيز هست و شايد مژده اي از اين آيه برآيد که تلخي صبر تا پيش از تحقق حيات طيبه است و پس از آن که گرايش فطري بر تمايلات نفساني غلبه کرد و بنده، در ولايت خدا وارد شد، زحمت و رنج صبر از بين مي رود. البته بايد توجه داشت که توکل از همان هنگام  جهاد با نفس و آغاز حرکت از حيات دنيا به حيات طيبه لازم است . زيرا صبر از کارهايي است که عزم و اراده ي قوي مي خواهد و در اين امور توکل لازم است . لذا در دو آيه فرمود « اِن تَصبروا وَ تَتّقوا فَانَّ ذلکَ مِن عَزم الاُمور» اگر بردباري و پرهيز کاري پيشه کنيد آن از اراده ي قوي و عزم در کارهاست .  ( آل عمران/ 186)
و در هر عزم و اراده اي هم دستور توکل داده شده است « فاذا عَزمتَ فَتَوکَّل عَلي الله » پس هنگامي که عزم و اراده کردي بر خدا توکل کن ( آل عمران / 159)  بنابراين براي توفيق يافتن در جهاد با نفس و بردباري و استقامت د ر آن ميدان دشوار توکل ضروري است.
 در آيه ديگر توکل را حلقه ي پيوند با حيات الاهي معرفي کرده و مي فرمايد : « وَ تَوکَّل عَلي الحي الذَّي لايموت» و توکل کن بر زنده اي که هيچ گاه نمي ميرد( فرقان / 58)
اين آيه به روشني نشان مي دهد که توکل پيوند گاه با حيات حق تعالي و تکيه گاه  حيات طيبه است زيرا از ديدگاه عرفاني « زنده کسي است که حياتش به حيات خالقش بستگي داشته باشد »   . و اين همانا حيات طيبه است در غير اين صورت حيات فيزيولوژيکي به حيات حق تعالي بستگي ندارد بلکه رازقيت و خالقيت حضرت حق تبارک تعالي وابسته است.

[ سه شنبه 9 آبان 1390برچسب:, ] [ 16:54 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

« فاِذا قَرَأت القرآن فَاستَعذ بِاللهِ مِن الشَيطانِ الرَجيم»
پس هنگامي که قرآن خواندي ، از شيطان رانده شده به خداوند يکتا پناه جو. ( نحل / 98)
قرآن کريم برترين رهاورد سلوک رسول خدا (ص) بوده و برترين هديه خداوند به اوليائش است و با همين نزول وحي بر قلب صالحان آنها را در ولايت خويش حفظ مي کند . هم از اين رو به پيامبر فرمان مي دهد که بگو « انَّ وليي اللهُ الذي نَزّل الکتابَ وَ هوَ يتَوَّل الصالحين» بدون ترديد ولي من خداوند تعالي است کسي که کتاب را فرستاده و او مولا و سرپرست شايستگان است ( اعراف / 196)
 خداي تعالي با نزول وحي و الهامات قبلي بر مومنان و صالحان آنها را به عالم عنديت و درک حضور خود و برخورداري از حيات طيبه مي رساند و اين رشته ي محکمي است که هيچ مسلماني نبايد فروگذارد تا به اصل آن در عالم عندالله رسيده و اين معاني را از خود خداوند دريافت کند.
البته شيطان هم از طريق وحي و وسوسه عده اي را در ولايت خود آورده و آنها را با راهکارهايي به حيات دنيا سرگرم کرده و از درک عالم عنديت محروم مي سازد و در نابينايي و ناشنوايي از حق و ظلمت جهل، به بندگي خود مي کشد . و عهد الاهي را به بهاي اندک از آنها ستانده ، از يادشان مي برد که پيمان بسته بودند « انَّ لا تَعبدوا الشَّيطان» شيطان را بندگي نکنيد ( ياسين / 60)
شيطان از راهي که خداوند هدايت مي کند براي گمراهي و ضلالت اقدام مي ورزد « انَّ الشَّياطين لَيوحون الي اولياءَهُم » به درستي که شيطان ها بر اولياء و فرمان برانشان وحي مي فرستند . ( انعام/ 121)
يا به عبارت ديگر وسوسه مي کند « فَوَسوسَ اليه الشَّيطان» پس شيطان او را وسوسه کرد( طه / 120)
هم از اين رو خداي تعالي فرمود هنگامي که قرآن مي خواني به خدا پناه جو و اين تنها با اعوذبالله گفتن در آغاز قرائت نيست بلکه در طول قرائت بايد همواره به خدا پناه برده و حفاظت و هدايت الاهي را با تمام وجود حس کرده و خود را به آن سپرد .

[ سه شنبه 9 آبان 1390برچسب:, ] [ 16:52 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

آثار حيات طيبه بي شمار است، زيرا وجود و هستي انسان در سرور و مستي قرب و لقاي ذات اقدس احديت مي سوزد و از « شراب طهور» شهود جمال ساقي سرمدي مي نوشد و فاني مي شود و آينه دل مومن همه اوصاف الهي را در خود منجلي و متجلي مي سازد.
شهود و لقاي الاهي برترين ثمره ي حيات طيبه است که اولياي خدا در عالم عندالله از آن برخوردارند « فَمن کانَ يرجوا لقاءَ ربَّه فَليعمل عملاَ صالحاً و لا يشرک بِعبادةِ ربَّه احداً » پس کسي که مشتاق و اميدوار ديدن پروردگار است ، بايد عمل شايسته انجام داده و در بندگي پروردگار شرک نورزد. ( کهف / 110 ) در اين آيه شريف ديدار و شهود خداوند در گرو عمل صالح و نفي شرک يعني ايمان معرفي شده و حيات طيبه نيز در گرو اين دو است ( نحل / 97)
بنابراين حيات طيبه و لقاي خداوند هر دو با ايمان و عمل صالح به دست آمده و ملازم هستند و چون حيات منشا و سبب حسّ وحرکت در موجود زنده است حيات طيبه نيز سبب شهود حق تعالي و سير در تجليا انوار و اسماء اوست . قلب گشوده و گسترده و روح بلند اهل حيات طيبه که به باطن عالم راه يافته اند ، در برابر انوار الهي گشوده  وهمچون سنگ سخت و بسته و بي جان نيست ، که خداوند به پيامبر فرمود « فَإنّکَ لا تُسمعُ الموتي» تو نمي تواني به مرده چيزي بشناني ( روم / 25) ، بلکه حقيقتاً از دل برخورداربوده ، حق شنو و انذار پذير اند « لِينذز مَن کانَ حَياً » تا هشدار پذيرد کسي که زنده است ( يس/ 70) بنابراين مراتب پايين تر شهود حق جذبه اي پديد مي آورد که مومنان را زنده کرده و به شهود هر چه کامل تر او مي رساند اولياي خدا با همين دل صاف و گشوده به باطن عالم و حيات طيبه رسيده و اسرار پنهان را مي بينند و مي شنوند :
« لِمَن کانَ لَهُ قَلب اَو اَلقي السَمع وَ هُوَ شَهيدٌ» درک حقايق براي کسي است که قلب دارد و گوش شنوا به او داده شده و او بيناست. (ق / 37)
گرچه ظواهر اعمال و حرکات و سکنات آنها شبيه ديگران است اما شعور و اراده اي فوق ديگران دارند و د رآنان سرچشمه ديگري براي اين اراده و شعور هست که همان حيات پاک انساني است . چنين افرادي علاوه برحيات نباتي و حيواني ، حيات ديگري دارند که مردم کافر فاقد آن هستند و آن حيات پاک انساني است . 
از ديگر آثار حيات طيبه شادي و آرامش دروني است که قرآن کريم در توصيف اولياي خدا و اهل حيات طيبه فرمود:
« اَلا اَِّن اَولياء اللهِ لا خوف ٌعليهم وَ لا هُم يحزَنون والذين آمنوا و کانوا يتّقون»
آگاه باشيد که اولياي خدا از هر بيم و اندوهي سلامت و آسوده اند . کساني که ايمان آورده و پرهيزکار بودند ( يونس / 62 ، 63) در آيه ديگر مي فرمايد: « من آمَنَ باللهِ و اليوم الاخرِ و عَمِلَ صالحاً فَلا خوفٌ عليهم و لا هم يحزَنون » کسي که به خدا و روز قيامت ايمان آورد و کارهاي شايسته انجام دهد، هيچ هراس و اندوهي ندارد . ( مائده / 69)
ترس از چيزي است که ممکن است پيش بيايد و سعادت و خوشي را تباه سازد . همچنين غم و اندوه از حادثه اي است که پيش آمده و سعادت و سرور انسان را از بين برده  است ... پس ترس زماني کاملا برطرف مي شود که آن چه داريم در معرض نابودي قرار نگيرد و حزن و اندوه هنگامي مطلقا رفع مي شود که انسان از همه نعمت ها و کاميابي کامل برخوردار بوده و خلل و خدشه اي بر آن وارد نشود و اين خلود سعادت براي انسان و خلود و جاودانگي انسان در سعادت است .
وقتي قلب انسان از قيد و بندهاي غير حق آزاد گردد و با نور و معرفت حق لبريز شود به نزد پروردگار کريم بار يافته و در عالم « عنديت » به فوز و فلاح زندگي برتر و پايدارتر رسيده است .
علامه طباطبايي نوشته اند :
« خداي سبحان در کلام مجيد خود به انسان هاي الهي حيات جاويدي نسبت داده که با مردن سپري نمي شود و پس ازمرگ در تحت ولايت خدا محفوظ است در آن زندگي سختي و فرسودگي نيست، ذلت و شقاوت وجود ندارد و صاحبان آن زندگي غرق در محبت پروردگار و خرسند از تقرب درگاه او هستند و جز با سعادت روبه رو نمي شوند و در امنيت و سلامت و نشاط و لذتي به سر مي برند که با هيچ ترس و خطر و نابودي آميخته نيست . چيزهايي را مي بينند و مي شنوند که ديگران از آن محرومند و عقل و اراده شان به جايي رسيده که ديگران دست از آن کوتاه داشته اند »  .

بدين ترتيب از جمله آثار حيات طيبه ، افزون بر شادي و آرامش ، شعور و بينش برتري است که باطن عالم و ملکوت زمين و آسمان ها را براي مومنان بلند مرتبه آشکار و ظاهر ساخته است . اين توان و بصيرت شهودي از نور خداست که بر قلب آنان تابيده شده و آن را عميق و وسيع نموده ، در نتيجه از ظلمت ظاهر به نور باطن رسيده و حياتي ديگر يافته اند .
« يا ايها الذَّين آمَنوا اَتقوا الله وَ آمنوا بِرَسوله يؤتکم کِفلَين مِن رَحمتَه وَ يجعَل لَکم نوراً تَمشون بِه »
اي کساني که ايمان آورده ايد ، تقوا پيشه کنيد و به پيامبر ايمان آوريد تا دو بهره از رحمت را دريابيد و براي شما نوري قرار دهد که با آن راه برويد .
در اين آيه اسرا بسياري نهفته است ، زيرا به مومنان مي فرمايد که ايمان بياوريد و معلوم است که در اين جا منظور مراتب برتر ايمان است . چون در غير اين صورت امر به ايمان آوردن مجدد ، تحصيل حاصل و بيهوده خواهد بود و خداوندگار حکيم ، امر بيهوده صادر نمي فرمايند . با اين حال شرط رسيدن و راه وصول به مراتب بالاتر ايمان، تقوا و عمل صالح است . سپس  فرمود اگر پا به راه ايمان و تقوا نهيد دو بهره به شما داده مي شود . اين دو بهره که از رحمت خداست  شايد يکي شهود اوليه و جذبه آور است که ثمره ايمان بوده و ديگري شهادت که ثمره مجاهده با نفس و  تقواست . و  اين دو مقدمه ي نوري است که خدا براي مومنان قرار مي دهد که همان حيات طيبه است و اين که فرمود تا با اين نور راه برويد. راه رفتن را به عنوان نماد همه حرکات و زندگي آورد ، يعني کساني که از نور حيات طيبه برخوردارند همه حرکات و زندگي عادي شان از عمق ويژه اي برخوردار است ، در حالي که زندگي عادي دارند . از نور و حيات مخصوصي بهرمند هستند و با آن نور راه مي روند و هر کاري را انجام مي دهند ، پيش از هر چيز خدا را مي بينند و غير از رضاي او ، انگيزه و انديشه اي ندارد.

[ سه شنبه 9 آبان 1390برچسب:, ] [ 16:49 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

حيات طيبه با معيار ايمان و تحت ولايت الاهي در عالم عنديت تحق پيدا مي کند . چنان که فرمود : « اللهُ ولي ُالذَّينَ آمَنوا يخرِجُهُم مِن الظُّلُمات الي النُّور» خداوند ولي کساني است که ايمان آورده و آنان را از تاريکي ها به سوي نور بيرون مي برد. ( بقره / 257)
در اين آيه شايد منظور از ظلمات عالم بر ساخته از اوهام دنيوي و مراد از نور عالم عنديت باشد که با توضيحات گذشته استدلال اين بر داشت روشن است . در آيه ديگر خداوند مي فرمايد: « و اللهُ ولي المومنينَ » و خداوند ولي و سرپرست ايمان آورندگان است ( بقره / 256)
و بي ترديد بر حسب مراتب ايمان مراتب ولايت الاهي بالا رفته و درک حضور عالم عنديت در اوج ايمان و ولايت به طور کامل ميسر مي شود.
ولايت الاهي هم مستقيم از خداوند به بنده ي مومن مي رسد و هم با واسطه هايي که برترين اولياي خدا هستند و ولايت شان همان ولايت خداست « انَّما وَليکم الله وَ رَسولَه وَ الذَّين آمَنوا الذَّين يقيمونَ الصَلاةَ وَ يوتونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکعون » فقط ولي شما خدا و رسول و کساني هستند که ايمان آورده اند ، کساني که نماز را به پا داشته و در حال رکوع زکات مي دهند ( مائده / 55)
نکته ي مهم در اين آيه شريفه مفرد بودن کلمه « ولي» در عبارت « انَّما وليکم الله ....» است . زيرا نشان مي دهد که ولايت رسول و اهل ايمان غير از ولايت خداوند نيست . و ذکر نام آنها پس از نام خدا موجب نشد که بفرمايد انما اولياءکم ..... بنابراين ولايت رسول و افراد ويژه اي که د رآيه ذکر شده ، تجلي ولايت خداوند يکتا بوده و غير آن نيست .
اما کساني که پس از اسم رسول معرفي شده اند با شان نزول آيه معلوم مي شود که منظور حضرت علي (ع)   و سپس جانشينان معصوم ايشان هستند . ولايت آنها بر مومنان تجلي ولايت خدا بوده و حق حيات معنوي بر مومنان دارند.
ابي بصير مي گويد از امام صادق (ع) شنيدم که مي فرمود : « انّ المُومنَ اذا ماتَ راي رَسول الله وَ عَلياً يحضُرانه وَ قالَ رَسول الله اَنا اَحَد الوالدَين وَ عَلي الاَخر قالَ : قُلت : وَ اي موضعُ ذلکَ من کتابِ اللهِ ؟ قالَ : قوله « اعبدوا الله وَ لا تشرَکوا به شيئاً و بالوالدينَ احساناً »  براستي هنگامي که مومن مي ميرد پيامبر و حضرت علي (ع) را حاضر مي بيند و پيامبر فرمود من يکي از والدين مومن هستم و علي يکي ديگر. ابي بصير گفت؛ پرسيدم کجاي قرآن اين سخن آمده ؟ امام صادق فرمود: « خدا را بپرستيد و به او شرک نورزيد و به والدين نيکي کنيد.»
علامه مجلسي در بيان اين روايت نوشته اند : « ... انسان  يک زندگي جسماني با روح حيواني دارد و يک حيات ابدي با ايمان و علم و کمالات روحاني که موجب دست يابي به سعادت هميشگي است و با تاکيد خداي تعالي در جاي جاي قران کريم کافران را با وصف مردگان و در گذشتگان از اهل ايمان را به حيات توصيف نمود . چنان که فرمود: « وَلا تَحسَبَنَّ الذَّينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللهِ امواتاً بَل اَحياءَ عِندَ رَبّهم يرزقون » ( آل عمران / 97 ) و آيات و روايت ديگر که در اين باره کم نيست.
حق والدين نسبي و جسماني واجب است زيرا در زندگي فاني دنيا و لوازم رشد و توانايي در آن دخالت داشته و موثراند .
اما حق پيامبر و امامان (ع) از دو جهت واجب است . نخست اين که آنها علت نهايي آفرينش بوده و ايجاد و بقاي عالم به خاطر آن هاست . و آفريدگان همگي به خاطر آنها روزي داده شده باران بر آنها باريده و رنج ها از ايشان دور مي شود و تمامي اسباب را به جهت آنها خداوند سبب ساخته است .
اما حق دوم براي حيات بزرگتري است که مردمان با راهنمايي آنها هدايت يافته واز انوار آنها برگرفته و در چشمه سار دانش آنها خداوند حيات طيبه فناپذير را براي هميشه نصيب شان مي کند . پس ثابت شد که آنها براستي پدران روحاني هستند که پاسداري از حقوقشان و پرهيز از قهرشان بر مردمان لازم است . 
حيات طيبه در پرتو ولايت خداي تعالي و از طريق ولايت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم صلوات الله تحقق مي يابد و جز از طريق آنها که معدن علم و منزل نور و مهبط وحي الاهي اند نمي توان به سرچشمه حيات طيبه و محضر الاهي بار يافت آنها نشانه هاي راه و بلکه خود راه و از اين فراتر عين عالم عندالله و کامل ترين درجات نزد خداي تعالي هستند و معرفت آنها کمال معرفت حق تعالي است.

[ سه شنبه 9 آبان 1390برچسب:, ] [ 16:45 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

پروردگار مهربان در قرآن عظيم مي فرمايند :
« مَن عَمل صالِحاً مِن ذَکر اَو اُنثي وَ هُو مومن فَلنُحيينه حيوة طيبة وَ لنَجزينَّهم بِاَحسن ماکانوا يعمَلون»
هر آن کس از زن و مرد مومن که با ايمان عمل نيک انجام دهد ، به حياتي پاک و طيب زنده مي کنيم و پاداش بهتر از عملشان مي دهيم ( نحل / 97) از اين آيه و آيه پيشين به روشني بر مي آيد که بهره ي عالم عندالله که به اهل ايمان و عمل صالح مي رسد  حيات طيبه است . زيرا در آيه ي 96 پايداري عالم عنديت مقدمه ي جزاي صابران قرار گرفته و پاداش آنها با عبارت « اَحسن ما کانوا يعَملون »  معرفي شده و در آيه 97 همين صبر تفصيل يافته، پايه و پيکر آن يعني ايمان و پيامد آن يعني عمل صالح و در نهايت پاداش « احسن ماکانوا يعملون»  براي آنها تکرار شده است . بنابراين ظهور آيات اين است که آيه ي 97 تفصيل و تاکيد آيه 96 بوده و اين دو آيه شريفه با هم کامل تر مي شوند . همچنان که « الذَّين»  در عبارت « الَّذين صبروا» در آيه بعد با بيان « من ذکر او انثي » توضيح يافته « ما عند الله باقٍ» نيز با بيان « فلنحيينه حياة طيبه» روشن شده است. همچنين در دو آيه 96 و 97 « و لنجزين الذين صبروا ... فلنحيينَّهُ » ضماير راجع به خداوند ا زغايب به متکم تغيير کرده که اين التفات و عنايت خاصه الاهي در مورد حيات طيبه مي فهماند.
در اين آيه شريفه عمل صالح که مصداق جامع آن صبر در بندگي و مخالفت با نفس است،  زمينه ساز حيات طيبه و معيار نهايي آن ايمان معرفي شده است . خداشناسي و خداجويي به عنوان دو رکن ايمان  ، آگاهي و اراده انسان را به ساحت قدس ا حديت مي کشد و هنگامي که انسان با اين دو جنبه که تمام وجود او را در بر مي گيرد به عالم پاک ربوبيت وارد شود ، در آن مقام قرب  و قدس الهي حياتي ديگر مي يابد. گويي بار ديگر متولد شده و به عالمي رسيده است که عالم طبيعت محض در برابر آن همانند رحم مادر ، در پيش اين جهان گسترده مادي و طبيعي است .  حضرت عيسي عليه السلام فرموده اند : « لَن يلج مَلَکوتَ من لَم يولَد مَرَّتين»  به ملکوت آسمان ها راه نمي يابد، کسي که دو بار زاده نشود.
در اين حال که قلب مومن از محدوديت اين عالم رها مي شود و با دو بال ايمان و تقوا به آسمان پر نور ولايت الهي پر مي گشايد و از اين دنياي دون پا مي کشد  ، در ظاهرش دگرگوني زيادي پديد نمي آيد ، اما قلب و روح او وسعت يافته و به عالمي بزرگ تبديل شده و عرش رحماني را در خود جاي مي دهد . رسول خدا (ص) فرمود :
« قَلب المومنِ عَرشُ الرَّحمنِ »
قلب مومن عرش خداي مهرگستر و بخشنده است .
صد البته اين ايمان مراتب بالا و خالص معرفت الهي است که قلب مومن را جايگاه تجليات کامل و عرش عظيم خداوند مي سازد.
ايمان همانند نور ، حالات و مراتب شديد و ضعيف و کم و زياد دارد . ايمان برخي آن قدر کم فروغ است که قلب آنان را به خوبي روشن نمي کند و از ظلم و ظلمت به کلي پاک نمي سازد. ولي کساني هستند که ايمانشان چون خورشيد تابان  عالمي را پر نور نموده ، و در جذبه ايمان و روشنايي وجودشان قلب هاي سخت و تاريک روشني و نرمي پيدا مي کند.
بزرگان براي ايمان چهارمرتبه را برشمرده اند : 
يکم : باور قبي به مضمون اجمالي شهادتين که لازمه اش عمل به بيشتر فروع است و انجام برخي از گناهان با اين مرتبه از ايمان منافاتي ندارد.
دوم : اعتقاد تفصيلي به حقايق ديني که خداي تعالي درباره اين گروه از مومنين مي فرمايد:
« اِنَّما المومنون الذَّين امنوا بِاللهِ وَ رَسولِه ثُمَّ لَم يرتابوا وَ جاهَدوا بِاَموالِهم وَ اَنفُسَهُم في سَبيلِ اللهِ اولئکَ هُم الصّادقون»
مومنان تنها کساني هستند که به خدا و رسول ايمان آورده ، سپس ترديد ها را از خانه دل بيرون ريخته و با جان و مال در راه خدا جهاد مي کنند ، ايشان راست گويان و راست پويانند . (حجرات / 15)
سوم : اين مرتبه از ايمان در پي تسليم محض شدن در برابر امر و اراده خدا و رسول خدا (ص) پديد مي آيد ، آيات آغازين سوره مومنون در اين باره بوده و همه اخلاق فاضله ميوه و ثمره اين مرتبه از ايمان است . در حقيقت مومن در اين مقام همه هستي را ملک خدا مي بيند و خود را خارج ا زملک و حکومت او نمي يابد. از اين رو تسليم محض او شده و به کسب همه فضايل همت مي گمارد زيرا خود را نيز ملک خداي تعالي دانست ه و به خواست او در امور خود تصرف مي کند.
چهارم : در اين مرتبه از ايمان ، شخص مومن به حقيقت معناي مالکيت پروردگار مي رسد و در مي يابد که مالکيت او همانند مالکيت عرفي  و بشري نيست ، بلکه در برابر او هيچ موجودي استقلال ندارد و همه چيز اعم از ذات و صفات و افعال به او وابسته بوده و در ربط مطلق به او است . دراين مقام ، توحيد مالکيت و توحيد ذاتي حق – تبارک و تعالي- از حد تصور عادي مي گذرد پرده پندارها را مي درد و غير حق در نظر مومن مي سوزد و مي ريزد و استقلال را از هر چه غير وجه ذوالجلال است مي زدايد و به حقيقت معناي اين آيه مي رسد که فرمود:
« کلُّ شَي هالِکٌ الاّ وَجهَه»
همه چيز نابود است مگر روي و نماي حق تعالي . ( قصص / 88 )
وقتي اين حال تمام قلب را فرا مي گيرد ، مومن در زمره اولياي خدا وارد مي شود که درباره آنها در قرآن فرموده است :
« الاّ اِنّ اولياء اللهِ لا خوفَ عَليهم وَ لا هُم يحَزنون الذّين آمنوا وّ کانوا يتّقون »
آگاه باشيد که اولياي خدا از هر بيم و اندوهي دور و رها هستند ، کساني که ايمان آورده و پروا پيشه کردند . ( يونس / 62 و 63)

[ سه شنبه 8 آبان 1390برچسب:, ] [ 16:38 ] [ اکبر احمدی ] [ ]

 ما عندَکُم ینقذ وَ ما عندَالله باقٍ وَ لنجزینَّ الذَّینَ صَبَروا اَجرَهم بِاحسنِ ما کانوا یعمَلون » آن چه نزد شماست نابود می شود و آنچه نزد خدا ست پایدار می ماند و بدون شک کسانی که صبر ورزیدند به نیکوتر از عملشان پاداش می یابند . ( نحل / 96) در عالم عندالله پاداشی است که بسیار نیکو تر از صبر بندگان صالح است و چه بسا نتوان آن را پاداش صبر آنها برشمرد بلکه این صبر زمینه ی ورود و حضور در عالم عندالله و برخورداری از آن پاداش های نیکوست این آیه ی شریفه صبر را زمینه ساز ورود به عالم عندالله و بهرمندی از حیات طیبه معرفی نمود و از سایر فضایل نامی نیاورد ، زیرا صبر و بردباری پایه ی عزم و اراده ی قوی و کار آمد در صحنه ی مبارزه با نفس است . صبر هنگامی معنی دارد که نفسانیت در برابر فطرت ایستادگی کرده ، عامل گرایش به دنیا با عامل گرایش به عالم عندالله رو در روی هم قرار می گیرند و با بردباری و پایداری بر عهد فطری و ملکوتی، نفس از پا درآمده و عامل گرایش به عالم عندیت پیروز می شود هم از اینرو رسول خدا (ص) در شرح حال اهل آخرت در حدیث معراج فرمودند : « یموتُ النّاس مَرَّةً وَ یموتُ اَحَدهُم فی کُل یومٍ سَبعین مرَّةٍ مِن مُجاهدة انفُسَهُم وَ 


ادامه مطلب
[ سه شنبه 8 آبان 1390برچسب:, ] [ 13:3 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 ... 154 155 156 157 158 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب