مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
خبيب بن عدى بن مالك يكى از آن ده نفرى است كه پيغمبر(ص ) بعد از جنگ حمراء الاسد آنها را به غزوه رجيع فرستاد تا به ايشان قرآن و دستورات دينى بياموزند. كسانى كه ميخواستند قرآن تعليم بگيرند خيانت كرده اين ده نفر را گرفتند هشت نفر را كشه خبيب و زيد بن دثنه را اسير كردند. ايندو نفر را به مكه آورده فروختند. مدتى خبيب به اسارت ماند تا اينكه قريش تصميم به كشتنش گرفتند. [ شنبه 21 آبان 1390برچسب:در راه تعليم قرآن چه ديد؟!, ] [ 18:8 ] [ اکبر احمدی ]
[
هنگاميكه مامون على بن موسى الرضا(ع ) را وليعهد خود قرار داد عده اى بدر خانه آنجناب آمده اجازه ورود ميخواستند. گفتند بحضرت رضا(ع ) عرض كنيد يك دسته از شيعيان على (ع ) ميخواهند خدمت شما برسند. در جواب آنها فرمود من مشغولم آنها را برگردانيد. ادامه مطلب [ شنبه 21 آبان 1390برچسب:چه كسى شيعه است, ] [ 17:58 ] [ اکبر احمدی ]
[
يكى از پادشاهان مسخره اى داشت كه با تقليد از اشخاصى باعث انبساط شاه ميگرديد شاه خود مذهب اهل سنت را داشت ولى وزيرش مردى ناصبى و دشمن خاندان نبوت بود زمانى پادشاه را مسافرتى پيش آمد وزير را بجاى خود نشاند. وزير ميدانست مقلد از دوستان على (ع ) و شيعه مذهب است . روزى او را خواسته گفت بايد براى من تقليد على ابن ابيطالب (ع ) را در بياورى مقلد هر چه پوزش خواست و طلب عفو نمود پذيرفته نشد عاقبت از روى ناچارى يك روز مهلت خواست . ادامه مطلب [ شنبه 21 آبان 1390برچسب:از امام تقليد كرد, ] [ 17:55 ] [ اکبر احمدی ]
[
آقا ميرسيد محمد بهبهانى كه از علماء عصر حاضر است بدو واسطه نقل ميكند از يكى از شاگردان مرتضى انصارى رضوان الله عليه كه او گفت چون از مقدمات علوم و سطوح فارغ گشتم براى تكميل تحصيلات بنجف اشرف رفتم و بمجلس درس شيخ درآمدم ولى از مطالب و تقريراتش هيچ نميفهميدم خيلى از اين وضع متاءثر شدم تا جائى كه دست بختوماتى زدم باز فائده نبخشيد بالاخره بحضرت امير(ع ) متوسل گشتم . [ شنبه 21 آبان 1390برچسب:هم تحصيل علم هم توسل, ] [ 17:50 ] [ اکبر احمدی ]
[
مردى براى حضرت امام حسن (ع ) هديه اى آورده بود. آنجناب به او فرمود كداميك از ايندو را ميخواهى در مقابل هديه ات دهم بيست برابر كنم و بيسته هزار درهم بدهم يا بابى از علم را برايت بگشايم كه بوسيله آن برفلان مرد كه ناصبى و دشمن ما خاندان است غلبه پيدا كنى و شيعيان ضعيف الاعتقاد قريه خود را از دست گفتار او نجات دهى اگر آنچه بهتر است انتخاب كنى منهم بين دو جايزه جمع ميكنم (بيست هزار درهم باب علم ) اما در صورتيكه در انتخاب اشتباه كنى بتو اجازه ميدهم كه يكى را براى خود بگيرى . [ شنبه 21 آبان 1390برچسب:بيست هزار درهم, ] [ 17:44 ] [ اکبر احمدی ]
[
رابطه بايد با انصاف باشد. اميرالمؤمن با غلامش قنبر بازار ميروند. يك پيراهن ميخرند مثلاً گرانتر، يك پيراهن ارزانتر! پيراهن گرانتر يك خرده شيك است. اميرالمؤمنين به غلام ميگويد: تو بپوش. ميگويد: آقا تو اميرالمؤمنيني، من غلامم! فرمود: ميدانم غلامي، ولي تو جوان هستي. جوان دلش ميخواهد لباسش شيك باشد. چون جوان دلش ميخواهد لباسش شيك باشد، اين شيك را تو بپوش. مثلاً با داشتن اميرالمؤمنين كجا ميخواهيم بچهمان را تربيت كنيم؟ ميخواهيم بچهمان را كجا تربيت كنيم؟ اين حديث را شنيديد يك حديث ديگر هم بشنويد. خوب گوش بدهيد. اينهايي كه چنان دلشان خوش است به اينكه ببينند روانشناسان غربي چه گفتند. اگر روي كرهي زمين، يك نفر ديگر پيدا كرديد، ما از همهي عقايدمان دست برميداريم. از همهي عقايدمان دست برميداريم. يك نفر ديگر پيدا كنيد، مشابه اش، اميرالمؤمنين خانهي يتيمها آمد. يك بچه يتيم همينطور افسرده بود. گفت: عزيز، عزيز! آقا جان! هرچه محبت كرد و لبخند زد، اين يتيم همينطور افسردگياش باز نشد. حضرت علي (ع) خيلي كلافه شد كه چه كند؟ با زانو و دستهايش مثل بزغاله راه رفت. بع... مع... صداي بزغاله درآورد. يتيم خنديد! يك كسي آمد گفت: آقا، آقا بلند شو. بد است! تو اميرالمؤمنيني، رييس حكومت اسلامي هستي. گفت: پستها را ول كن. من صداي بزغاله كنم يك يتيم بخندد، براي من ارزش دارد. مثلاً با اين تربيت شما كجا ميرويد؟ «فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ» (تكوير/26) به قول قرآن كجا ميرويد؟ «فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ» (انعام/95) به قول قرآن «فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ» آيهي قرآن است. يعني كجا منصرف شديد. كجا مي روي؟ چه كسي چه چيزي دارد؟ ادامه مطلب [ جمعه 20 آبان 1390برچسب:انصاف در برخورد با اقشار جامعه, ] [ 10:51 ] [ اکبر احمدی ]
[
رابطه بايد سازنده باشد. خيليها با هم رابطه دارند ولي هيچ اثري ندارند. رابطهي سازنده را پيغمبر فرمود: «الْمُؤْمِنَانِ كَالْيَدَيْنِ يُغْسَلُ إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَى» (مستدرك،ج9،ص49) مثل دو دست كه همديگر را ميشويند، بايد من عيب شما را برطرف كنم، شما عيب مرا. بگويي: بيا! شما يك نقطه ضعف داري. به من بگو. با هم رفيق هستيم، يك چيزي به من ياد بده. پول داري؟ وام بده. خطت خوب است، كمك كن. سازنده باشد. خوشم آمد... از چند دانشجوي رشتهي پزشكي يك روز نهضت سواد آموزي تهران آمدند. گفتند: ما شش تا دانشجو در يك منطقه هستيم. تصميم گرفتهايم كه امسال تابستان بچههايي را كه از نظر علمي ضعيف هستند، بچههاي دبيرستاني و راهنمايي كلاس برايشان بگذاريم. يكي فيزيكش را، يكي شيمياش را، يكي دينياش را، يكي ورزشش را، هركس در هر رشتهاي ضعيف است، رابطه بايد سازنده باشد. وگرنه حالا من و شما رابطه داريم، چه خاصيتي داريم؟ چه خاصيتي داريم؟ رابطه سازنده باشد. مثل يَد... ادامه مطلب [ جمعه 20 آبان 1390برچسب:مسئوليت افراد جامعه در اصلاح عيوب يكديگر, ] [ 10:41 ] [ اکبر احمدی ]
[
رابطه بايد مسئولانه باشد. گاهي وقتها رابطه فقط در حد سلام عليك است. فلاني مشكل دارد، مشكل ندارد. بله سلام و عليك ميكنيم. اما حالا اين دخترش را چطور جهازيه داد، پسرش مشكل دارد چيست؟ بيا ببينم مشكل چيست؟ چه ميكني؟ شغلت چيست؟ از كجا ميآوري ميخوري؟ رابطه بايد مسئولانه باشد. حديث داريم «مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ» (وسايل الشيعه، ج15،ص141) اگر كسي بداند مسلماني فرياد ميزند، جوابش را ندهد، مسلمان نيست. چطور بعضي به خودشان پارسال اجازه دادند با كمال چه عرض كنم، چه لقبي بدهم نميدانم. زبانم نميگردد. كه گفتند: نه غزه، نه لبنان! نه غزه و نه لبنان نداريم. غزه مسلمان نيست؟ لبنان مسلمان نيست؟ اگر كسي ديد غزه دارو ندارند. غذا ندارند. آنوقت شما مسلمان هستي؟ پيغمبر دروغ گفت؟
ادامه مطلب [ جمعه 20 آبان 1390برچسب:مسئوليت پذيري در برابر مسائل اجتماعي, ] [ 10:22 ] [ اکبر احمدی ]
[
يكي از روابط، رابطهي علمي است. مشورت كنيم. از فكر ديگران استفاده كنيم. مشورت فايدههاي زيادي دارد. دوازده فايده من در يادداشتهايم نوشتم، دو موردش را بگويم. اگر شما مشورت كردي، موفق شدي حسود نداري. من مشورت ميكنم اين زمين را بخرم، يا نه؟ من ميخرم و اين زمين هم خيابان ميآيد از كنارش ميگذرد، گران ميشود. شما حسود نميشوي. ميگويي: من به او گفتم: بخر پولدار شد! يعني پولداري اين به خاطر مشورت با من است. اگر هم شكست خوردي، غمخوار داري. ميگويم: اين زمين را بخرم؟ شما ميگويي: بله بخر. من زمين را ميخرم، بعد هم شهرداري ميگويد: اينجا جزء فضاي سبز است. هيچي! شما غصهي مرا ميخوري. ميگويي:عجب! من به او گفتم: بخر، در چاله افتاد. يعني در مشورت اگر پيروز شديم، حسود نداريد. و اگر شكست خورديم، غمخوار داريم. اين از بركات مشورت است. خوب، در مشورت آدم افراد را شناسايي ميكند. تا مرد سخن نگفته باشد *** عيب و هنرش نهفته باشد آدم وقتي صحبت ميكند، هركسي يك چيزي ميگويد. اين چيزهايي كه ميگويد آدم عقل مردم را، دلسوزي مردم را، رشد مردم را تشخيص ميدهد. ادامه مطلب [ جمعه 20 آبان 1390برچسب:بهرهگيري از فكر و مشورت ديگران در جامعه, ] [ 10:18 ] [ اکبر احمدی ]
[
|
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |