مشعل هدایت قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
| ||
|
پس اى عزیز! در كارهاى خود دقیق شو و از نفس خود در هر عملى حساب بكش و او را در برابر هر امرى، استنطاق كن كه آیا اقدامش در خیرات و براى امور شریفه براى چیست؟ كه مى خواهد از مسائل نماز شب سوال كند؟ یا اذكار آن را تحویل بدهد؟ مى خواهد براى خدا مساله بفهمد یا بگوید؟ یا مى خواهد خود را از اهل آن قلمداد كند؟ چرا سفر زیارتى كه رفته با هر وسیله است به مردم مى فهماند؟ حتى عددش را. چرا صدقاتى را كه در خفا مى دهد، راضى نمى شود كه كسى از او مطلع نشود؟ به هر راهى شده، سخنى از آن به میان آورده، به مردم ارائه مى دهد. اگر براى خداست و مى خواهد كه مردم دیگر به او تاسى كنند، و مشمول ((الدال على الخیر كفاعله )) گردد. اظهارش خوب است. شكر خدا كند به این ضمیر صاف و قلب پاك. ولى ملتف باشد كه در مناظره با نفس، گول شیطنت او را نخورده باشد، و عمل ریایى را با صورت مقدسى به خوردش ندهد. و اگر براى خدا نیست، ترك آن اظهار كند كه این ((سمعه )) است، و از شجره ملعونه ریا است و عمل او را خداوند منان قبول نمى فرماید و امر مى فرماید در سجین قرار دهند. باید به خداى تعالى از شر مكائد نفس پناه ببریم كه مكائد آن خیلى دقیق است ولى اجمالا مى دانیم كه اعمال ما خالص نیست. اگر بنده مخلص خداییم چرا شیطان در ما این قدر تصرف دارد؟ با آن كه او با خداى خود عهد كرده است كه به ((عبادلله المخلصین )) كار نداشته باشد و دست به ساحت قدس آن ها دراز نكند. به قول شیخ بزرگوار ما - دام ظله - شیطان، سگ درگاه خدا است.اگر كسى با خدا آشنا باشد، به او عوعو نكند و او را اذیت نكند.سگ در خانه، آشنایان صاحب خانه را دنبال نكند. شیطان نمى گذارد كسى كه آشنایى به صاحب خانه ندارد، وارد خانه شود. پس اگر دیدى شیطان با تو سر و كار دارد، بدان كه كارهایت از روى اخلاص نبوده و براى حق تعالى نیست. اگر شما مخلصید، چرا چشمه هاى حكمت از قلب شما به زبان جارى نشده، با این كه چهل سال است به خیال خود، قربه الى الله عمل مى كنید. با این كه در حدیث وارد است كه كسى كه از براى خدا چهل صباح، اخلاص ورزد، جارى گردد چشمه هاى حكمت از قلبش به زبانش " 1 ". پس بدان اعمال ما براى خدا نیست و خودمان هم ملتفت نیستیم و درد بى درمان همین جا است. واى به حال اهل طاعت و عبادت و جمعه و جماعت و علم و دیانت كه وقتى چشم بگشایند و سلطان آخرت خیمه بر پاكند، خود را از اهل معاصى كبیره، بلكه از اهل كفر و شرك، بدتر ببینند و نامه اعمالشان سیاه تر باشد ادامه مطلب [ دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:دعوت به اخلاص, ] [ 21:5 ] [ اکبر احمدی ]
[
خداوند مهربان که بندگانش را آفریده تا به آنان مهرورزی کند ( الا من رحم ربک ولذلک خلقهم آیه119 سوره هود یعنی مگر آنکه پروردگار تو بر او رحمت آورد و برای این منظور آنان را آفرید ) در سه مرحله یا سه برهه زمانی گفتمانی با بندگانش دارد که در قرآن کریم به آن تصریح شده است .خدای مهربان می فرماید: ( ای رسول ما ) هنگامیکه بندگان من از تو راجع به من سوال کردند بگو من به آنان نزدیک هستم ؛ خواسته دعا کنندگان را اجابت می کنم پس شایسته است که دعوت مرا اجابت کنند و به من ایمان بیاورند ( و اذا سئلک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان فلیستجیبوالی و الیؤمنوا بی آیه 186سوره بقره ) و یا می فرماید مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را ( و قال ربکم ادعونی استجب لکم آیه 60 سوره غافر یا مؤمن ) سپس برای اینکه بندگان به کار نیک ترغیب شوند پاداش کار نیک را ده برابر اعلام می فرماید ( من جاء بالحسنه فله عشر امثالها ( آیه 160 سوره انعام ) و برای دلگرمی کسانی که گاهی بدی کرده اند جهت پیشگیری از احساس شرمندگی شدید و یأس از سعادت می فرماید: اقم الصلوة .... ان الحسنات یذهبن السیئات ( آیه 114 سوره هود ) یعنی نماز بپا دارید.... بدرستیکه کارهای نیک ؛کارهای بد را پاک کرده و از بین می برد ( بعد از نماز در نامه عملتان دیگر اثری از کاربد نیست . ( کرم بین و لطف پروردگار گنه بنده کرده است و او شرمسار !!!) ادامه مطلب
دلت را خانه من کن
مصفا کردنش با من
به من درد دل افشا کن
مداوا کردنش بامن
اگر گم کرده ای ای دل
کلید استجابت را
بیا یک لحظه با ما باش
که پیرا کردنش با من
بیفشان قطره ی اشکی
که من هستم خریدارش
بیاور ذره ای اخلاص
که دریا کردنش با من
اگر درها به رویت بست
مشو دلبر مکن بازا
در این خانه بازم زد
که هموا کردنش با من
به من گو حاجت خود را
اجابت می کنم آنی
طلب کن آنچه را خواهی
مهیا کردنش با من
اگر عمری گنه کردی
مشو نومید تو از رحمت
تو توبه نامه را بنویس
که امضا کردنش بامن
به قرآن آیه ی توحید
فراوان است تو ای انسان
بخوان یک آیه را تفسیر
که معنا کردنش بامن نامه ای از طرف خدا به شما.خواهشا حتما بخونین امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم؛ و امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی. اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی.
وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که بایستی و به من بگویی: سلام؛ اما تو خیلی مشغول بودی....
یک بار مجبور شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا پریدی. خیال کردم می خواهی با من صحبت کنی؛ اما به طرف تلفن دویدی و در عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات باخبر شوی.
تمام روز با صبوری منتظر بودم. با آنهمه کارهای مختلف گمان می کنم که اصلا وقت نداشتی با من حرف بزنی. متوجه شدم قبل از نهار هی دور و برت را نگاه می کنی، شاید چون خجالت می کشیدی که با من حرف بزنی، سرت را به سوی من خم نکردی.
تو به خانه رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن داری. بعد از انجام دادن چند کار، تلویزیون را روشن کردی. نمی دانم تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛ در حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش لذت می بری...
باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی که تلویزیون را نگاه می کردی، شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت نکردی.
موقع خواب...، فکر می کنم خیلی خسته بودی. بعد از آنکه به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی، به رختخواب رفتی و فورا به خواب رفتی. اشکالی ندارد. احتمالا متوجه نشدی که من همیشه در کنارت و برای کمک به تو آماده ام.
من صبورم، بیش از آنچه تو فکرش را می کنی. حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با دیگران صبور باشی. من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت هستم. منتظر یک سر تکان دادن، دعا، فکر، یا گوشه ای از قلبت که متشکر باشد.
خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته باشی. خوب، من باز هم منتظرت هستم؛ سراسر پر از عشق تو... به امید آنکه شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی. آیا وقت داری که این را برای کس دیگری هم بفرستی؟ اگر نه، عیبی ندارد، می فهمم و هنوز هم دوستت دارم.
روز خوبی داشته باشی...
دوست و دوستدارت: خدا
از متن زیبایت متشکرم (مازیار)
عشق و دوستی
نامه خدا به بندگانش
به نام خداوند توانای پاک
که او آفرید آدمی را زخاک
یه روز آفریدمت که بشی بنده ی من
نشدی بنده ی من شدی شرمنده ی من
یاد گرفتی بگی آب زدی چشماتو به خاک
دست به هر کاری زدی دریغ از کار طلا
همه چی بهت دادم هرچی که بود ونبود
این همه لطف منه که فراموش میشه زود
وقت غم داد میزنی کمکم کن ای خدا
وقت غم داد میزنی کمکم کن ای خدا
مگه میشناسی کیه اون که صدا میزنی
غافل از حال خودت غافل از خشم منی
عمریه با اسم من همه رو گول میزنی
اگر طوفانه وسیل،اگه میلرزه زمین
میخوام اینجوری بگم به خودت بیا همین
عمریه منتظری پشت این درای باز
ولی دنیا واسه تو شده آخرین نیاز
میگی الله میگی یارب میگی ای خدای رحمت
بخون اما صادقونه،نخون اسم را به عادت
اگر سر تا پاگناهی لطفم هنوز باهاته
پس صدا بزن خداتو که همیشه تکیه گاته
واسه من عزیزترینی اینو حس کردی به تکرار
هر کجای راهی برگرد
باز تورا میبخشم این بار
[ دو شنبه 16 آبان 1390برچسب:عشق ودوستی, ] [ 19:54 ] [ اکبر احمدی ]
[
مناظره امام باقر(ع) با هشام بن عبدالملك
شناخت خداوند خدا كجاست؟
علم و قدرت خدا عجز معاویه از پاسخگویی
هر یک از اقسام عشق دارای آثار و پیامد های خاص خود می باشد. آثار عشق حقیقی 2. لذت بردن از عبادت؛ 3. رهایی از گناه؛ (20) 4. سلامت و آرامش روحی و روانی؛(21) 5. اطلاع بعضی از اسرار غیبی؛ (22) 6. رسیدن به مقام استجابت دعا؛ (23) 7. حلاوت سختی های زندگی؛ (24) 8. بندگی و عبودیت.(25) در قرآن و سنت به تمامی آثار عشق به خداوند و اولیا خدا اشاره شده است، ولی به جهت اختصار از ذکر آن ها صرف نظر می کنیم. آثار عشق سرابی جنسی 1. دوری از حق و حقیقت؛ 2. مانع رسیدن انسان به کمال واقعی؛ 3. کشیدن انسان به سوی انحراف و گناه و سقوط او از انسانیت؛ 4. به انحطاط کشیدن فرد و جامعه؛ 5. زود گذر بودن آن؛ 6. سلب آرامش روحی و روانی از فرد و جامعه؛ 7. فروپاشی کانون گرم خانواده؛ 8. ایجاد روحیه ی طغیان و سرکشی در انسان؛ 9. دوری انسان از اطاعت و بندگی؛ 10. تیرگی قلب؛ 11. ایجاد تضاد و تراحم اخلاقی در فرد و جامعه؛ 12. توام بودن آن با شکست و ناکامی های فراوان؛ 13. ایجاد دغل بازی و عوام فریبی در جامعه؛ 14. ایجاد قتل و غارت و تجاوز در جامعه.(26) پیشنهاد عشق هایی کز پی رنگی بود عشق نبود، عاقبت ننگی بود (27) لذت عشق، جوهر آدمی است و حیات بدون عشق ناممکن است، بلبل اگر نغمه سرایی دارد به عشق معشوق است و انگیزه ی وصال و درک لذت دارد. آنان که همتی بلند دارند و به حقیقت مردان روزگارند، هرگز خویشتن خویش را در قفس تن اسیر نمی کنند و جوهر وجودی خویش را در چنگال طبیعت و لذایذ پست مادی و شهوانی گرفتار نمی سازند. خشم و شهوت وصف حیوانی بود مهر و رقت وصف انسانی بود (28) بیایید لذت ببریم، اما از حقیقت و عشق حقیقی، از طهارت و پاکی؛ بیایید صفا کنیم در فضای پاک تقوا، در محیطی آرام و سالم، در اقیانوس پرهیزکاری، در جای طهارت، در باران معنویت و در آبشار حقیقت. چه بسیار جوانانی که عشقشان پیر، پخته و پایدار است، و چه بسیار پیرانی که عشق های جوان، ناپخته و ناپایدار در سر دارند. آنان که دار و ندار خویش را در گرو تار مویی و خط و خالی می گذارند و با یک نگاه ظاهری همه ی هستی خویش را می بازند، عشقشان جوان و لذتشان بسیار گذرا و ناپایدار است، و هرگز به عشق حقیقی نخواهند رسید، چرا که محل عشق قلب انسان است و هر قلبی ظرفیت یک عشق را دارد. این گونه نیست که یک شخص دو قلب داشته باشد که هم عشق به معشوق حقیقی داشته باشد و هم عشق به معشوق سرابی.(29) اما آنان که عاشق معبود و معشوق حقیقی هستند، معشوق آن ها همیشه و همه جا همراه آنان است، حتی در قبر و قیامت، و هرگز از لذت عشق جدا نمی شوند، حتی در فرای زمان و مکان. پس عشق مذموم نیست، بلکه اگر منشأ عشق صحیح باشد، رویکرد عشق نیز صحیح خواهد بود و اگر رویکرد صحیح شد، آثار عشق صحیح می شود. آنچه در این جا مذموم است و مورد نکوهش قرار گرفته، عشق و لذت جوانی نیست، بلکه جوانی عشق و ناپختگی لذت است. نه امروز بلکه در همیشه ی ایام سخن از عشق و عاشقی بوده، هست و خواهد بود، اما آنچه به ندرت یافت می شده و می شود، عشق حقیقی به خداوند و اولیای او است و این جاست که فلسفه ی عشق برای ما روشن می شود: ادامه مطلب
عشق دروغین به جریان آب رودخانه ای که از مسیر اصلی خود منحرف شده، می ماند که اگر در مسیر اصلی خود قرار نگیرد، خرابی های فراوانی به بار می آورد. ادامه مطلب
یک. عشق حقیقی دو. عشق مجازی سه. عشق سرابی، جنسی و کاذب قرآن سخن از عشق و محبت را با روشی خاص و با شیوایی و زیبایی تمام بیان می کند، و آنچه لازم است از اقسام عشق و علاقه را در ضمن آیات یادآور می شود و جالب این که در بین یکصد و چهارده سوره ی قرآن که در بیشتر آن ها از عشق، محبت و مترادف های آن ها سخن رفته، یک سوره به تمامی به شرح حال یکی از اولیای خدا اختصاص یافته و در آن عشق و علاقه بیان شده است. روح کلی و پیام های سوره ی یوسف 2. عشق های کاذب معمولا مقدمه ای برای عشق های حقیقی نیست، بلکه به ظلم و فساد می انجامد. عشق زلیخا به یوسف (ع) که بیانگر نقطه ی اوج عشق شهوانی و جنسی می باشد، (13) به بیان قرآن آثاری چون خیانت، ظلم، فحشا، رسوایی و مکر و حیله داشت.(14) ادامه مطلب |
|
[ تمام حقوق مادی ومعنوی این وبلاگ متعلق : به اکبر احمدی می باشد ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |